بنویس بابا مثل هر شب نان ندارد
سارا به سین سفره مان ایمان ندارد
بعد از همان تصمیم کبری ابرها هم
یا سیل می بارد و یا باران ندارد
بابا انار و سیب و نان را می نویسد
حتی برای خواندنش دندان ندارد
انگار بابا همکلاس اولی هاست
هی می نویسد: این ندارد...آن ندارد...
بنویس"کی آن مرد در باران می آید؟"
این انتظار خیسمان پایان ندارد؟
ایمان برادر گوش کن نقطه سر خط
بنویس بابا مثل هر شب نان ندارد
غلام علی شکوهی
برچسب ها : غلام علی شکوهی , غزل ,
توسط : مهران رنجبر(مهاجر) تاریخ : یکشنبه 87/10/8
دیدگاه شما